پرنسس کوچولوی ما هستیپرنسس کوچولوی ما هستی، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه سن داره

هستی پرنسس زیبا

آخرین پست امسال (92)

سلام به هستی خوبم . این آخرین پستیه که تو سال 92 برات میذارم . امسالم با همه روزای خوب وبدش گذشت . چه قدرم زود گذشت... البته خب روزای خوبش بیش تر بود امیدوارم  امسال بهتر از سالای قبل باشه  (هرسال بهتر از پارسال ) امیدوارم تو سال جدید لبخند روی لبا بیشتر بشه و شادی توی دل ها  وهمگی قدر داشته هامونو بیش تر بدونیم و زندگی رو سخت نگیریم چون واقعا ارزش سخت گرفتن رو نداره. امیدوارم  همه دوستای عزیزم هم سال پر نشاطی پیش رو داشته باشن . هستی عزیزم تا سال بعد و یه پست تازه می بوسمت راستی سال دیگه میام عکسای هفت سینتو میذارم ...
4 فروردين 1393

سال نو مبارک

سلام هستی عزیزم یه سلام به لطافت بهار .چهارمین بهار زندگیت مبارک عزیز دلم . به امید اینکه همیشه شاد باشی و لبخند بزنی اومدم با یه عالمه عکس قبلش بگم که امسال چون من و داداش هر دو درس داریم جایی نمی ریم واسه مسافرت ایشالا تا اواخر عید که میریم گیلان. بفرمایید ادامه مطلب... چند روز پیش که ما وسایل هفت سینو آماده میکردیم من یادم افتاد چند تا ظرف سفالی کوچولو دارم که پارسال توش واسه خودم یه مینی هفت سین درست کرده بودم . بــــــــــله همونطور که می بینی دادمشون به شما تا یه کم بازی کنی و یه هفت سین کوچولو داشته باشی البته بعدا یه سبزه هم برات گرفتیم که تو عکس نیست سرمیز هفت سین وبازم ماجرای فوت کردن شمع من وخواهر نازم بعد ...
2 فروردين 1393

یه هدیه کوشولو

سلام گل گلی من خوبی؟ امروز بابایی این پازل و کتاب رنگ آمیزی رو برات خرید که خیلی دوسشون داری  اولین بار بود پازل درست میکردی واسه همین ذوقیده بودی.راستی این روزا همه مشغول خرید عید هستیم خریدای شمام دیگه آخراشه تکمیل که شد میام عکساشو برات میذارم بــــــــــــــــــــــــــوس اینم یکی دیگه ...
23 اسفند 1392

خواهرانه

عزیزم این متنو توی مجله خوندم و خوشم اومد . گفتم برات بنویسم امیدوارم دوس داشته باشی                                                                                                                                            یادت باشد تنها یک بار زندگی می کنیم. اجازه نده تنها باری که زندگی می کنی,...
18 اسفند 1392

40 ماهگی

سلام سلام صد تا سلام من اومدم با عکسای خوشمل خواهری 40 ماهم . هستی گلی من 40 ماهه کنارمونی و چقدر هم لذتبخشه با تو بودن عزیـــــــــــزم دوست دارم . 40 ماهگیت مبــــــــــــــارک                                           ...
16 اسفند 1392

دایناسور

سلام هستی جونم. عسلم یه چند وقتیه که عاشق کارتون عصر یخبندان شدی مخصوصا پارت سومش که توش دایناسورام هستن. بابایی هم تصمیم گرفت برات دایناسور بخره  اینم  عکسشون من که کلا از اینکه زیاد به اینجور چیزا تمایل داری خوشم نمیاد همش دوس دارم دخترونه باشی ولطیف ولی خودت انگار زیاد دوس نداری . به هر حال بــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوس ...
15 اسفند 1392

واسه دوستای گلم

دوستای گلم بخونن: سلام به همه دوستای مهربونم خیلی وقت بود میخواستم یه موضوعی رو بگم ولی هی تو دو دلی بودم. من پریسا(آدرینا اسم کاربریمه تو اینترنت) مامان هستی نیستم بلکه خواهرشم. 19 سالمه وحدود16 سال از هستی بزرگترم یه داداش 18 سالم دارم. از وقتی واسه هستی وب ساختم همه فک میکنن من مامانشم. خواستم تو این پست این ابهامو برطرف کنم البته من و هستی رابطه خیلی نزدیک وخوبی داریم ولی به هر حال چیزی که اینجا مینویسم احساسات خواهرانمه . از اینکه اینجا با مامانای زیادی آشنا شدم وکلی تجربه جورواجور به دست آوردم خوشحالم . دوستون دارم بـــــــوس ...
7 اسفند 1392

یه کم تاخیر

سلام عزیزدلم منو ببخش دیر به دیر میام آپ میکنم  امروزم عکس ندارم برات ولی قول میدم تو پست بعدی دست پر بیام. عزیزم امروز شما برای اولین بار با قاشق و چنگال غذا خوردی اونم بدون کمک ما . البته قبلا هم با قاشق غذا خورده بودی ولی امروز طرز استفاده از چنگالم یاد گرفتی فدات بشم من اینقد بامزه غذا میخوردی ازت فیلمم گرفتم.  بوووووووووووووس واسه هستی مهربونم                                                          ...
7 اسفند 1392

روز های کودکی

عزیزم. این روزا با سرعت باور نکردنی داره میگذره . شما روز به روز بزرگ تر میشی و راستش زیاد بابت این قضیه خوشحال نیستم. یادمه وقتی بچه بودم همش دلم میخواست زودتر بزرگ شم . احساس میکردم دنیای آدم بزرگا بهتره . ولی وقتی بزرگ شدم تازه فهمیدم چه اشتباه کودکانه ای میکردم. نمیگم بزرگ شدن خوب نیست. ولی در مقایسه با دوران شیرین وبی آلایش کودکی که توش نه دغدغه ای داری نه مسئولیتی,وبزرگترین غم زندگیت شکستن نوک مدادته ,میشه گفت بزرگ شدن خیلی سخته . توش هر لحظه باید منتظر یه اتفاق تازه باشی یه دلهره جدید . یه نگرانی تازه و یه دغدغه نو . نمیدونم چه جوری بگم حرف دلمو فقط اینو میتونم بگم که وقتی بزرگ میشی دلت پر میکشه واسه بچگی هات واسه روزایی که تازه ...
5 اسفند 1392